نوشته شده در یک شنبه 26 آذر 1391
بازدید : 524
نویسنده : محمد امین رخ
در اتاقو قفل کرد
پرده پنجره اتاق رو کشید
نشست روی صندلی
سیگار نیمه کشیده شو برداشت و پک عمیقی بهش زد
تاریکی و دود بود که در هم می آمیخت
و مرد , با چشم های نیمه باز و سرخ ,
به این هم آغوشی رخوتناک , نگاه می کرد
دود سفید و تنبل سیگار , مواج و ملایم , در آغوش تاریکی فرو می رفت و محو میشد
انگار تاریکی , دود رو می بلعید و اونو درون خودش , خفه می کرد
مرد از تماشای این هماغوشی بی رحمانه , سرگیجه گرفت و به سرفه افتاد
....
بقیه داستان در ادامه مطلب...!
:: موضوعات مرتبط:
هنری ,
داستان ,
,
:: برچسبها:
داستان ,
داستان کوتاه ,
داستان کوتاه و خواندنی ,
جدیدترین داستان ها ,
داستان زیبا ,
داستان های اموزنده ,
داستان های پند اموز ,
داستان های عاشقانه ,
داستان های عارفانه ,
نوشته شده در چهار شنبه 22 آذر 1391
بازدید : 479
نویسنده : محمد امین رخ
داستان کوتاه بيمارستان رو به بهشت
در بیمارستانی دو مرد بیمار در یک اتاق بستری بودند .
یکی از بیماران اجازه داشت که هر روز بعد از ظهر یک ساعت روی تختش بنشیند .
تخت او در کنار تنها پنجره ی اتاق بود .
اما بیمار دیگر مجبور بود هیچ تکانی نخورد .
و همیشه پشت به هم اتاقیش روی تخت بخوابد .
آنها ساعت ها با یکدیگر صحبت می کردند .
از همسر ...
خانواده و ...
بقیه داستان در ادامه مطلب...!
:: موضوعات مرتبط:
هنری ,
داستان ,
,
:: برچسبها:
داستان ,
داستان کوتاه ,
داستان کوتاه و خواندنی ,
جدیدترین داستان ها ,
داستان زیبا ,
داستان های اموزنده ,
داستان های پند اموز ,
داستان های عاشقانه ,
داستان های عارفانه ,
نوشته شده در چهار شنبه 22 آذر 1391
بازدید : 457
نویسنده : محمد امین رخ
داستان کوتاه تلفنی به آسمان
الو ... الو... سلام
کسی اونجا نیست ؟؟؟؟؟
مگه اونجا خونه ی خدا نیست؟
پس چرا کسی جواب نمیده؟
یهو یه صدای مهربون! ..مثل اینکه صدای یه فرشتس .بله با کی کار داری کوچولو؟
خدا هست؟ باهاش قرار داشتم.. قول داده امشب جوابمو بده.
بگو من میشنوم .کودک متعجب پرسید: مگه تو خدایی ؟من با خدا کار دارم .......................
بقیه داستان در ادامه مطلب...!
:: موضوعات مرتبط:
هنری ,
داستان ,
,
:: برچسبها:
داستان ,
داستان کوتاه ,
داستان کوتاه و خواندنی ,
جدیدترین داستان ها ,
داستان زیبا ,
داستان های اموزنده ,
داستان های پند اموز ,
داستان های عاشقانه ,
داستان های عارفانه ,
نوشته شده در سه شنبه 21 آذر 1391
بازدید : 439
نویسنده : محمد امین رخ
نوشته شده در سه شنبه 21 آذر 1391
بازدید : 395
نویسنده : محمد امین رخ
می دانی؟
یک وقت هایی باید
رویِ یک تکه کاغذ بنویسی
تعطیل است
و بچسبانی پشتِ شیشهیِ افکارت
... ... باید به خودت استراحت بدهی
دراز بکشی
دست هایت را زیر سرت بگذاری
به آسمان خیره شوی
و بی خیال سوت بزنی
در دلت بخندی به تمام افکاری که
پشت شیشهیِ ذهنت صف کشیده اند
آن وقت با خودت بگویی:
بگذار منتظر بمانند.
حسين پناهي
:: موضوعات مرتبط:
مطالب زیبا و خواندنی ,
اس ام اس ,
,
:: برچسبها:
اس ام اس ,
اس ام اس عاشقانه ,
اس ام اس جدید ,
اس ام اس عارفانه ,
اس ام اس عاطفی ,
اس ام اس عاشقی ,
,
,
نوشته شده در دو شنبه 20 آذر 1391
بازدید : 487
نویسنده : محمد امین رخ
امتحان عشق
” جان بلانکارد ” از روی نیمکت برخاست
لباس ارتشی اش را مرتب کرد و به تماشای انبوه مردم که راه خود را از میان ایستگاه بزرگ مرکزی پیش می گرفتند مشغول شد .
او به دنبال دختری می گشت که چهره او را هرگز ندیده بود اما قلبش را می شناخت
دختری با یک گل سرخ ..........................................
بقیه داستان در ادامه مطلب...!
:: موضوعات مرتبط:
هنری ,
داستان ,
,
:: برچسبها:
داستان ,
داستان کوتاه ,
داستان کوتاه و خواندنی ,
داستان زیبا ,
داستان های اموزنده ,
,
داستان های عاشقانه ,
داستان های عارفانه ,
نوشته شده در دو شنبه 20 آذر 1391
بازدید : 615
نویسنده : محمد امین رخ
داستان کوتاه عشق
در روزگارهای قدیم جزیره ای دور افتاده بود که همه احساسات در آن زندگی می کردند
شادی، غم، دانش عشق و باقی احساسات.
روزی به همه آنها اعلام شد که جزیره در حال غرق شدن است.
بنابراین هر یک شروع به تعمیر قایقهایشان کردند.
اما عشق تصمیم گرفت که تا لحظه آخر در جزیره بماند....................
بقیه داستان در ادامه مطلب...!
:: موضوعات مرتبط:
هنری ,
داستان ,
,
:: برچسبها:
داستان ,
داستان کوتاه ,
داستان کوتاه و خواندنی ,
جدیدترین داستان ها ,
داستان زیبا ,
داستان های اموزنده ,
داستان های پند اموز ,
داستان های عاشقانه ,
داستان های عارفانه ,
,
,